سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای مردم! بدانید که کمال دین جستجوی دانش و عمل به آن است . [امام علی علیه السلام]

سیب و دلهره

ارسال‌کننده : قاصدک در : 90/8/9 8:1 عصر

شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

و از اونا جالب تر واسه من جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از
سالها به این دو تا شاعر داده که خیلی جالبه ( این مطلب رو اتفاقی توی وبلاگ همین آقا خوندم ) بخونید :

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود…
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت




کلمات کلیدی :

سالروز تولد کوروش کبیر

ارسال‌کننده : قاصدک در : 90/8/7 10:37 عصر

هم*اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می*گسلد …

اگر از میان شما کسی می*خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد،

تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم،

از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم.

پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید .

زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهیدتا ذره ذره های بدنم

خاک ایران را تشکیل دهد .

چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود.


از همه پارسیان و هم* پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند

و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند.


به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می*خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید،

به دوستان خود نیکی کنید


سالروز تولد کوروش مبااااک




کلمات کلیدی : کوروش،کوروش کبیر،پادشاه،پادشاه هخامنشی،

چند دلیل که ثابت میکنه تو یک ایرانی هستی

ارسال‌کننده : قاصدک در : 90/8/6 7:42 عصر

 

چند دلیل که ثابت میکنه تو یک ایرانی هستی

هرروز صبحانه چای با نون و پنیر میخوری

در روز حداقل 10 بار از واژه*های عزیزم / قربونت برم / اختیار دارین / شرمنده استفاده میکنی

هر دومین جمله رو با ببین شروع میکنی

اگر ساعت 5 قرار داشته باشی ساعت 6 از خونه بیرون میری

بابا مامانت میخوان که دکتر مهندس شی

مامانت حداقل دو بار در روز بهت میگه بچم قربونت بشم

تا از یه مهمونی یا عروسی میای شروع میکنی به غیبت

هروقت که به یک رستوران میری موقع حساب گارسون میگه قابلتون رو نداره

کمد لباسات پر از لباسای ِ مشکی*ه

موقع حساب کردن طوری رفتار میکنی که انگار تو میخوای پول بدی اما همش تعارفه

حداقل روزی یکبار برنج و گوشت میخوری

سالاد رو بشقابی میخوری

لجبازی

مامانت 4تا مهمون داره اما واسه 20نفر غذا میپزه

وقتی مهونی میری هی بهت میگن مگه روزه گرفتی؟ میوه بردار شیرینی بخور

خاله و داییت بهت میگن خاله/دایی

پدر و مادرت بهت میگن بابا / مامان

به مهمونات میگی خونه ی خودتونه

حتی با کسایی که نمیشناسی موقع احوالپرسی روبوسی میکنی

یا پرسپولیسی هستی یا استقلالی

بچه هات نباید هیچ کمبودی داشته باشن

موقع مهمونی خانوما با هم دعوا میکنن که کی ظرفارو بشوره در حالی که مردا دارن پاسور بازی میکنن یا منتظر چای هستن

به دوستای بابات میگی عمو

به دوستای مامانت میگی خاله

هروقت آشنایی رو تو خیابون ببینی میگی به به پارسال دوست امسال آشنا

از بچگی بهت میگفتن آتیش پاره یا وروجک

هروقت داری یه چیز جالب تعریف میکنی هی صدات بلند تر میشه

اونقدر بلند میخندی که صداتو تا دو کیلومتر اونورتر هم میشنون

هروقت آهنگ باباکرم میشنوی نمیتونی سرجات بشینی

هروقت از مامانت میخوای که اینقدر بهت گیر نده چون بزرگ شدی میگه صد سالت هم بشه بازم بچمی

میری رستوران چینی اما با قاشق چنگال غذا میخوری

به پسته و تخمه و لواشک و آلوچه و نون خامه ای عشق میورزی

هروقت مامانت آشپزی میکنه حتما باید زعفرون تو برنج باشه

ماشین بی ام و میرونی ولی بیکاری

دیر از خواب پا میشی

هروقت کسی ازت تعریف میکنه مامانت واست اسپند دود میکنه

هروقت با یکی دیگه میخوای از در رد شی هی به هم میگید بفرمایید بفرمایید

تو دوران کودکی زیاد دنبال نخود سیاه فرستاده شدی




کلمات کلیدی : ایران،ایرانی

یادمان باشد

ارسال‌کننده : قاصدک در : 90/8/2 8:5 عصر

یادمان باشد که : او که زیر سایه ی دیگری راه می رود ، خودش سایه ای ندارد …
یادمان باشد که : هرروز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را .
یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است .
یادمان باشد که :در حرکت همیشه افق های تازه هست .
یادمان باشد که : دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران ! تعریف کنم .
یادمان باشد که : آنها که دوستشان می دارم می توانند دوستم نداشته باشند .
یادمان باشد که : حرف های کهنه از دل کهنه بر می آیند ، یادمان باشد که که دلی نو بخرم .
یادمان باشد که : فرار راه به دخمه ای می برد برای پنهان شدن نه آزادی .
یادمان باشد که : باور هایم شاید دروغ باشند .
یادمان باشد که : لبخندم را توى آیینه جا نگذارم .
یادمان باشد که : آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفته اند و او را راه می برند .
یادمان باشد که : لزومی ندارد همانقدر که تو برای من عزیزی ، من هم برایت عزیز باشم .
یادمان باشد که : محبتی که به دیگری می کنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد .
یادمان باشد که : برای دیدن باید نگاه کرد ، نه نگاه !
یادمان باشد که : اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید .
یادمان باشد که : دلخوشی ها هیچکدام ماندگار نیستند .
یادمان باشد که : تا وقتی اوضاع بدتر نشده ! یعنی همه چیز رو به راه است .
یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .
یادمان باشد که : آرامش جایی فراتر از ما نیست .
یادمان باشد که : من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم .




کلمات کلیدی : در یادمان،در خاطرمان

آیا خدا شر را آفرید؟

ارسال‌کننده : قاصدک در : 90/8/2 8:3 عصر

آیا خداوند شر را آفریده است؟
روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد. او پرسید: `آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد، آفریده است؟`
دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: “بله.”
استاد پرسید: “هر چیزی را؟”
پاسخ دانشجو این بود: “بله هر چیزی را.”
استاد گفت: “در این حالت، خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شر وجود دارد.”
برای این سوال، دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند. استاد از این فرصت حظ برده بود که توانسته بود یکبار دیگر ثابت کند که ایمان و اعتقاد فقط یک افسانه است.
ناگهان، یک دانشجوی دیگر دستش را بلند کرد و گفت: “استاد، ممکن است که از شما یک سوال بپرسم؟”
استاد پاسخ داد: “البته.”
دانشجو پرسید: “آیا سرما وجود دارد؟”
استاد پاسخ داد: “البته، آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟”
دانشجو پاسخ داد:
“البته آقا، اما سرما وجود ندارد. طبق مطالعات علم فیزیک، سرما عدم تمام و کمال گرماست و شئی را تنها در صورتی میتوان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شئی است که انرژی آن را انتقال می دهد. بدون گرما، اشیاء بی حرکت هستند، قابلیت واکنش ندارند. پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم.”
دانشجو ادامه داد: “و تاریکی؟”
استاد پاسخ داد: “تاریکی وجود دارد.”
دانشجو گفت:
“شما باز هم در اشتباه هستید، آقا. تاریکی فقدان کامل نور است. شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید، اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید. منشور نیکولز تنوع رنگهای مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور، نور می تواند تجزیه شود. تاریکی لفظی است که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم.”
و سرانجام دانشجو پرسید:
- “و شر، آقا، آیا شر وجود دارد؟
خداوند شر را نیافریده است. شر فقدان خدا در قلب افراد است، شر فقدان عشق، انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند. آنها وجود دارند. فقدان آنها منجر به شر می شود.”
و حالا نوبت استاد بود که ساکت بماند.
نام این دانشجو آلبرت انیشتین بود




کلمات کلیدی :

چند دقیقه هم به زمان فکر کنید

ارسال‌کننده : قاصدک در : 90/8/1 12:1 صبح


 چند دقیقه هم به زمان فکر کنید.

زمان در تملک شما است. هیچ شخص دیگری نمی‌تواند آنرا در اختیار بگیرد یا برای شما تعیین تکلیف کند. زمان، کاملاً در اختیار شماست، فقط شما می‌توانید در مورد آن تصمیم‌گیری کنید. زندگی شما از آن خودتان است و این به خود شما بستگی دارد که بخواهید کنترل بیشتری روی زمان داشته باشید و از آن بطور بهینه استفاده کنید. در اینجا چند ایده در خصوص استفاده از زمان به شما توصیه می‌گردد.

- صادقانه از خود سئوال کنید.
- کارتان را بر مبنای زمان اوج فعالیتتان برنامه‌ریزی کنید.
- کارهایی را که برایتان در اولویت قرار دارند، مشخص کنید.
- در کارهایتان بدنبال رسیدن به نتیجه و موفقیت باشید، نه مشغولیت.
- نظم و انضباط داشته باشید.
- زودتر از خواب بیدار شوید.
- یاد بگیرید از واژه ((نه)) هم استفاده کنید.
- طرز فکرتان را اصلاح کنید.
- از خیال‌پردازی دست بردارید.
- همان بار اول، کار را درست انجام دهید.
- از قبل برنامه‌ریزی کنید.
- برای کارهای خود مهلت تعیین کنید.
- برای اوقات بیکاری غیرمنتظره‌ی خود نیز برنامه‌ریزی کنید.
- ملاقات‌هایتان را طبق برنامه انجام دهید.
- کار امروز رابه فردا موکول نکنید، چون اگر امروز از آن لذت ببرید، می‌توانید فردا هم دوباره آن را تکرار کنید.

زمان متاعی بسیار ارزشمند است که همه‌ی ما به یک اندازه از آن بهره برده‌ایم تا هر طور دلمان می‌خواهد از آن استفاده کنیم. زمان به استعداد شباهت دارد، یعنی شما قادر به ایجاد آن نیستید ولی می‌توانید با آنچه در توان دارید، حداکثر استفاده را از آن ببرید.

منبع کتاب 12 رمز موفقیت در کار

 




کلمات کلیدی :

ریاضی چیست؟....

ارسال‌کننده : قاصدک در : 90/4/8 4:20 عصر

 

ریاضیات همواره یکی از علوم فعال و زنده بوده است که براساس منطق استوار می باشد .پایگاه معرفت ریاضی خرد محض است و بر محور احساسات و خواسته ها نمی گردد .میزانی که با آن اندیشه های ریاضی را می سنجیم مستقل از آن اندیشه هاست . 

نتایج همگی بر مبنای قوانین و اندیشه های که بر حسب معیارهای قانونی ریاضیات ثابت شده است .ریاضیات همچنین نمادی از تلاش بی پایان انسانها برای کسب دانش و آگاهی است .

دانش ریاضی محصول کوشش انسانها و ملل گوناگون در زمانهای مختلف است که فراتر از زمان و قالبهای فرهنگی و اقلیمی به منصه بروز و ظهور رسیده است .هدف این تلاش ، فعلیت یافتن گوهر وجودی انسان و پیشبرد معرفت و کمال بشری و گشوده شدن دروازه هایی از ارتباط میان اندیشه ها ، فرهنگها و تمدن هابوده است .

ادامه مطلب...


کلمات کلیدی : علم ریاضی،ریاضی،ریاضیات،ریاضی چیست،

osition:absolute; left:84%; top:54px; width:17; height:533px;'>